آنها بدون آنكه دستمزدي دريافت كنند بهصورت افتخاري در حرم امام رضا(ع) حاضر ميشوند و افتخار خدمت به سلطان خراسان را از آن خود ميكنند. خادمان در دستهبنديهاي مختلف، ماموريتهاي خودشان را به انجام ميرسانند. فراشان، دربانان، كفشداران و... هر كدام مسئوليت ويژهاي دارند. برخي عصاي نقرهاي در دست دارند و برخي با چوبهاي پردار به استقبال زائران حرم ميروند. اما وجه مشترك همگيشان حسي است كه ميتوان نامش را ارادت خالصانه به اهلبيت (ع) گذاشت. با توجه به اينكه دو مناسبت ولادت امام رضا(ع) و روز خبرنگار را در پيش داريم، به سراغ روزنامهنگاراني رفتيم كه لباس مقدس خادمي بر تن كردهاند.
- ارتباط موبايلي زائران با حرم
دكتر علي خسروشاهي، مدير مسئول هفته نامه نخست و مديرعامل خانه مطبوعات خراسان رضوي از 8سال پيش افتخار خدمت در كفشداري حرم امام رضا(ع) را پيدا كرده است. ماجراي خادمشدنش جالب و شنيدني است؛ «سال72به آستان قدس تقاضا دادم. آن زمان من خبرنگار روزنامه «توس» بودم. چند سال بعد در مراسم افتتاح قطار مشهد- سرخس- تجن مرحوم آيتالله واعظ طبسي را ديدم و پيگير تقاضايم شد. متوجه شدم كه با تقاضاي من موافقت شده ولي با دفتر روزنامه تماس گرفتهاند و كسي گوشي تلفن را برنداشته. آن زمان روزنامه تعطيل شده بود. نامه من هم بايگاني شده بود. دوباره پيگير شدم و خواهش كردم كه پروندهام را به جريان بيندازند.»
ساعت خدمتش در كفشداري 6صبح تا 6شب است. در سال 4روز مرخصي دارد و 4روز ديگر هم ميتواند از مرخصي جبراني استفاده كند. مرخصي جبراني به اين صورت است كه يك خادم شيفت خودش را تحويل خادم ديگري بدهد. خسروشاهي در 9سال گذشته فقط چند روز از مرخصي استفاده كردهاست. يكبار در روز فوت پدر و چندبار در تعطيلات نوروز و... .
از او ميپرسم آيا در حرم، كار رسانهاي هم انجام ميدهد يا خير؟ خسروشاهي ميگويد: «زماني كه لباس خدمت برتن داريم نميتوانيم كار ديگري انجام دهيم. من وقتي كه خدمتم تمام ميشود، با شخصيتهاي مهم خوشوبش ميكنم و بعضي وقتها همين احوالپرسي تبديل به خبر ميشود؛ مثلا چندماه پيش محسن هاشمي، پسر آيتالله هاشمي رفسنجاني را ديدم. از او درباره انتخابات شوراي شهر پرسيدم و بعد جوابش را در قالب خبر منتشر كردم. علاوه بر اين، خبرنگار راديو ورزش هم هستم و بعضا بهصورت تلفني برايشان گزارش زنده ميفرستم. از حال و هواي حرم رضوي ميگويم و با زائران مصاحبه ميكنم.»
هيچيك از خادمان اجازه ندارند حين خدمت از تلفنهمراه استفاده كنند. خسروشاهي در زمان استراحت براي موبايلش برنامه ويژهاي دارد؛«تلفن را برميدارم و شماره سي و چند نفر از دوستانم را ميگيرم. موبايل را سمت حرم ميگيرم و به دوستانم ميگويم ميتوانيد با امام رضا(ع) صحبت كنيد. هفته بعد همانها چيزهايي ميگويند كه آدم آتش ميگيرد. ميگويند با همان تماس به هدفمان رسيدهايم. مسلما امام رضا(ع) ميتواند ارتباط ما با خدا را خيلي نزديك كند.»
- حس خوشحالي و غرور و ترس
جواد طاريبخش چند سالي است كه مديريت روابط عمومي تيم فوتبال پديده مشهد را برعهده دارد. او كارش را با خبرنگاري براي روزنامه خراسان و خبرگزاريهاي فارس و ايسنا آغاز كرده و از دنياي مطبوعات وارد دنياي فوتبال شده است.طاريبخش نزديك به 4 سال است كه توفيق خدمت به امام رضا(ع) و زائرانش را پيدا كرده است. درباره جزئيات خدمتش ميگويد: «ما در بخش انتظامات صحنها مشغول به خدمت هستيم. باتوجه به شيفتبندياي كه انجام شده هفتهاي يك روز بهصورت كامل بايد در حرم حاضر شويم. اما باتوجه به مناسبتهاي مختلفي كه وجود دارد و سيل عاشقان امام رضا(ع) كه به حرم مشرف ميشوند ممكن است برخي هفتهها علاوه بر شيفت خدمتي خود، 2 يا 3 شيفت فوقالعاده ديگر هم در حرم حضور پيدا كنيم.» وقتي قرار ميشود حس خدمت به امام رضا (ع) را توصيف كند به فكر فروميرود؛ «من هرچقدر هم كه صحبت بكنم نميتوانم آن حس را انتقال بدهم. اگر به جايي رسيدهام به اعتبار نوكري در خانه امامرضا(ع) است. من نميتوانم با كلام احساسم را بيان كنم. از طرفي حس خوشحالي و غرور دارم؛ اين تمايز نسبت به زائران و همچنين نزديكي به امام هشتم و انتساب به حرم مطهر رضوي، حال خوبي دارد. وقتي مراحل اداري طي ميشود و لباس فرم ميپوشيد و نشان آستان قدس را دريافت ميكنيد، نسبت متفاوتي با امام(ع) پيدا ميكنيد. از طرفي ترس هم دارد. شما نزديك شدهايد و اين نزديك شدن وظايفي را برعهده شما ميگذارد و توقعاتي ايجاد ميكند كه اگر نتوانيد آنها را اجرا كنيد، كار سخت ميشود.»
- زيارت چهرهها با صورت پوشانده شده!
روزنامهنگاران به واسطه شغلشان چهرههاي مشهور دنياي ورزش، سينما، سياست و... را به خوبي ميشناسند. طاريبخش با بسياري از اين شخصيتها در حرم امامرضا(ع) مواجه شده است. او ميگويد: «بسياري از افراد مشهور و سرشناس بهدليل اينكه مردم آنها را نشناسند يا ديروقت به حرم مشرف ميشوند يا سعي ميكنند صورت خود را بپوشانند. البته برخي افراد سياسي و مهمانان ويژه هم با تشريفات خاصي وارد حرم ميشوند. بنده آقايان روحاني، احمدينژاد، دكتر قاضيزاده و دكتر ظريف را در حرم ديدهام. از بين سينماييها و فوتباليها هم ميتوانم عادل فردوسي پور، شهاب حسيني، نرگس آبيار، علي دايي، خداداد عزيزي و علي كريمي را مثال بزنم كه هنگام خدمت با آنها مواجه شدهام.»
- به روستاييان بگو نامههايشان را ديدم
طاريبخش در حرم رضوي هم با نگاه رسانهاي به آدمهاي اطرافش نگاه ميكند؛ «از نظر من كه هم خبرنگار هستم و هم در حرم امام رضا(ع) خدمت ميكنم هر زائري كه وارد اين آستان مقدس ميشود يك سوژه خبري و گزارشي ناب است؛ يكي مشكل دارد، يك نذرش ادا شده، يكي شفا گرفته است، يكي خانوادهاش را پيدا كرده است، يكي مشكل مالي دارد و هزاران هزار سوژه كه هيچ كدام را هم امام رضا(ع) به لطف كرمش بدون پاسخ نگذاشته است.»
او از كاري رسانهاي كه در حرم انجام داده است خاطره شيريني دارد ؛«سال گذشته در روز ولادت امام رضا(ع) از راديو ايران با من تماس گرفتند تا از حال و هواي مشهد و جشنهاي ولادت گزارشي تهيه كنم. اتفاقا همان روز مقابل صحن آزادي مشغول به خدمت بودم كه يكي از زائران را ديدم كه مرد ميانسالي بود. فكر ميكنم از يكي از شهرستانهاي دور افتاده فارس آمده بود. حال عجيبي داشت و دائم اشك ميريخت. از روي كنجكاوي از وي پرسيدم كسي را گمكردهاي و او گفت گمشدهام را تازه پيدا كردهام. نزديك به 57سال سن داشت و كشاورز. ميگفت كه آستان قدس رضوي، شرايط را فراهم كرده تا زائر امام رضا (ع) شود. يك كيسه پارچهاي كوچك پر از نامه هم در دستش بود. گفت: اين نامهها همه از طرف اهالي روستايمان است. نامهها را بايد به مشهد ميآوردم. اينها درددل مردم روستايمان با آقاست. به او گفتم اگر اجازه بدهد مصاحبهاي با او بگيرم. شرايط بهگونهاي فراهم شد كه با تهران تماس گرفتم تا گزارشم را پخش كنند. تهيهكننده برنامه وقتي موضوع را شنيد گفت: زنده ميرويم روي خط و با آن مرد ميانسال همكلام شدم. او در گفتوگويش گفت: من براي نخستين بار است كه به مشهد ميآيم و ميخواهم به همه اهالي روستايمان بگويم كه ديشب خواب امام رضا(ع) را ديدم و گفت به اهالي روستا بگو نامه آنها را ديدم نگران نباشند. همين را كه گفت اشك از سر و صورت من و كساني كه دور ما جمع شده بودند جاري شد و در نهايت با صلوات خاصه امام رضا(ع) صحبتهايش را تمام كرد. اين يكي از گزارشهايي بود كه خيلي بهخودم چسبيد و فكر ميكنم همه از شنيدنش لذت بردند بهخصوص اينكه آن مرد ميانسال با لهجه شيريني صحبت ميكرد.»
- همسرم مداركم را تحويل داد
حميدرضا معصوميان هم مربي تيم ليگ برتري فوتسال «فرش آرا» است و هم خبرنگار روزنامه «شهرآرا». او 10سال پيش زودتر از آنچه خودش فكر ميكرده به آرزويش رسيده است؛ «من براي مسابقات فوتسال به تبريز رفته بودم. يكي از دوستانم زنگ زد و خبر داد كه آستان قدس دارد از بين ورزشكاران نيرو ميگيرد. همسرم مداركم را تحويل داد و من زماني كه برگشتم در جلسه معارفه خدام جديد شركت كردم. آنجا خيليها بودند كه گريه ميكردند و ميگفتند ما سالهاست در صف انتظار هستيم و هنوز نوبتمان نشده است. آن زمان مدير پروژه ميدان شهدا و مديركل پست بانك نيشابور همخدمتي من بودند. من با آنكه سمت خاصي نداشتم با يك معجزه خادم امام هشتم شدم. لطف امام رضا(ع) شامل حال من شد.» او يكبار در مسابقه خاطرهنويسي ويژه خدام شركت كرده و نفر اول شده است. خاطرهاش را در روزنامه شهرآرا هم منتشر كرده است. او هماكنون در داخل صحنهاي حرم، مردم را راهنمايي ميكند. خدمت در حرم برايش اجر معنوي زيادي دارد ولي هيچ دستمزدي بابت اين كار دريافت نميكند؛ «هر 8 روز يكبار از ساعت 6بعدازظهر تا 6صبح در حرم خدمت ميكنيم. 3ساعت شيفت هستيم و 3ساعت استراحت داريم. براي مدتي يك وعده غذاي گرممان قطع شد كه خوشبختانه الان دوباره برقرار شده است.» معصوميان 10 سال پيش دورههاي حرمشناسي را گذرانده و الان همه جاي اين مكان مقدس را مثل كفدستش ميشناسد؛ «ما به سؤالات مردم جواب ميدهيم.
الان حرم خيلي توسعه پيدا كرده و مردم بعضي آدرسها را گم ميكنند. زائران مدام از ما نشاني صحنها را ميپرسند؛ اينكه سرويس بهداشتي كجاست، بچههاي گمشده را كجا نگهداري ميكنند، موزه كجاست، چطور ميتوانند مريض را به اورژانس برسانند و... .»بحثمان ميرسد به تأثيرات معنوي خدمت در حرم امام رضا(ع). او ميترسد حرفهايش آغشته به شعار و تظاهر شود. براي همين با احتياط بيشتر سخن ميگويد؛ «آدم وقتي هر هفته به حرم ميرود، احساس آرامش ميكند. من معتقدم دعاهاي زائران در زندگيام تأثير زيادي دارد. اين دعاها، بلايا را دور ميكند. خيلي وقتها در زندگيام شانسهايي آوردهام و با خودم گفتهام بهخاطر دعاهاي مردم بوده. بالاخره ما داريم در حرم، ثواب جمع ميكنيم.» او معتقد است كه زائران حالتهاي معنوي قشنگي دارند و هيچ كدام نقش بازي نميكنند. بارها با تماشاي راز و نياز زائران جرقه نوشتن داستان يا گزارش در ذهنش زده شده است؛ «قرار است با راديو زيارت همكاري كنم و صحنههاي داستاني را به نويسندگان اين راديو تحويل دهم. البته راديو زيارت هنوز افتتاح نشده است.»
نظر شما